جدول جو
جدول جو

معنی قلعه پایان - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه پایان(قَ عَ)
دهی است از دهستان کلباد بخش بهشهر شهرستان ساری، واقع در 12هزارگزی خاور بهشهر بین راه آهن و شوسه. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن معتدل مرطوب و مالاریایی است. سکنۀ آن 615 تن است. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن برنج، غلات، پنبه، توتون سیگار، مختصر مرکبات، صیفی و شغل اهالی زراعت و مختصر گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
قلعه پایان
از توابع پنجهزاره ی شهرستان بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عَ پَ)
دهی است جزء بخش ایوانکی شهرستان دماوند، واقع در یک هزارگزی جنوب ایوانکی. موقع جغرافیایی آن دامنه کوه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 150 تن است. در زمستان و بهار از آب رود خانه ساران و در تابستان آب آشامیدنی از آب انبار است. محصول آن غلات، خربزه، دیمی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. خرابۀ قلعه ماری و تپۀ کیس از آثار قدیمۀاین آبادی است. دو امامزاده به نام علی اسماعیل و علی ابراهیم دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ ؟)
دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه شهرستان مهاباد، در 38500گزی باختر مهاباد و 16500گزی خاور شوسۀ خانه بنقده قرار گرفته و موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل، مالاریایی و دارای 407 تن سکنه است. آب آن از رود خانه آواجیر و محصول آن غلات، توتون، حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
در کوههای رامیان قرار دارد. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 172)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان بکش بخش فهلیان ممسنی شهرستان کازرون، واقع در 11هزارگزی جنوب خاوری فهلیان و 1500 هزارگزی شوسۀ کازرون به فهلیان. موقع جغرافیایی آن دامنه وهوای آن گرمسیری مالاریایی است. سکنۀ آن 222 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، نخود و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. مردم این ده در دو محل بالا و پایین به فاصله یک هزار گز اقامت دارند. سکنۀ ده بالا 166 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(عُرْ تَپْ پَ)
قلعه ای است به مدینه و ریگ توده ای. (منتهی الارب). نام ریگ توده ای و قلعه ای در مدینه. (ناظم الاطباء). قلعه و کوشکی است در مدینه ازآن بنی النجار از خزرج، در صقعالقبله از آل النضر، از قوم انس بن مالک. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(ضَحْ)
قلعتی است که احیحه بن الجلاح در زمین قبابه برآورده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
ده کوچکی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند، واقع در 48هزارگزی شمال باختری شهر نهاوند و 4 هزارگزی جنوب راه شوسۀ کنگاور به کرمانشاه. سکنۀ آن 40 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
قلعه ای است در یمن در کوه شطب. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَرْ را)
نام قلعه ای از نواحی قزوین. (معجم البلدان) ، بچۀ گوسفند و گاو وقتی از شکم مادربرآمده باشد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ شَ)
دهی است از دهستان شیان بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در 16هزارگزی خاور شاه آباد و کنار راه فرعی شاه آباد به هرسم. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 1526 تن است. آب آن از سراب شیان و محصول آن غلات، حبوبات، چغندر قند، صیفی، توتون، لبنیات، میوه جات و شغل اهالی زراعت و مختصر گله داری است. راه اتومبیل رو و دبستان و تپه ای از آثار ابنیۀ قدیم در کنار آبادی وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
ده کوچکی است از دهستان رودشت بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان، واقع در 23هزارگزی جنوب کوهپایه و 22هزارگزی جنوب شوسۀ اصفهان به یزد. سکنۀ آن 19 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
قلعه ای معروف در جنوب شرقی شهرستان کتول
فرهنگ گویش مازندرانی